سرویس‌های خبری
شناسه خبر : 23573
تاریخ انتشار : 1399/02/31 15:54
ناصریان در گفتگو با تجسمی‌آنلاین:

شلوغ‌بازی رسانه‌ایی فضای بیزینسی و هنری ناموفقی را رقم زده‌است



چهره‌سازی به مفهوم این نیست که یک چیز بیخودی را بزرگش کنند، طرف بزرگ هست پیدایش خواهند کرد. بترسید از زمانی که قبل از اینکه رسیده باشید چیده بشید چون در آن زمان نه ریشه، اصل و نهادی داشتید و نه قابلیت مصرف دارید.

تجسمی‌آنلاین: شروین کندری: محسن ناصریان در سال ۱۳۴۸ متولد شده و فارغ التحصیل رشته نقاشی از دانشگاه تهران، کارشناسی ارشد از دانشگاه تربیت مدرس بوده‌است. او شرکت در نمایشگاههای متعدد انفرادی و گروهی، تالیف کتابی سه جلدی در زمینه حجم و تالیف کتاب حجم هنرستانهای کشور و دیگر فعالیت‌ها همچون کارگروه فنی زیباسازی در چند دوره، هیئت نظارت و برنامه ریزی گالری‌های تهران، داور رویدادهای هنری و چند دوره بهارستان، ساخت و نصب مجسمه‌های مختلف در تهران، اراک، اصفهان و قزوین را در کارنامه هنری خود داشته‌است.

 

آقای ناصریان از نگاه شما فضای مجسمه‌سازی در هنرمعاصر امروز ایران و جهان روند خود را چگونه طی می‌کند و آینده‌ی آن را چطور می‌بینید؟

در این زمینه اتفاقات خوبی در حال انجام است و پیش‌تر اوایل انقلاب بحثی که وجودداشت مجسمه‌سازی با مسائلی روبرو بود که برای جا افتادن و به رسمیت شناخته‌شدن آن کمی زمان برد و بعدها پس از به رسمیت شناختن مجسمه‌سازی تا الان آنطور که من احساس می‌کنم روند صعودی داشته‌است. سمپوزیم‌ها، نصب مجسمه‌های شهری خصوصا در تهران به‌گونه‌ایی رسمیت پیدا کرده و فکر می‌کنم در مجموع اتفاقات خوبی در حل وقوع است ولی نسبت به برنامه‌های جهانی در این زمینه قائدتا خیلی عقب هستیم. اتفاقی که پیش‌آمده تکنولوژی بخشی از بدنه مجسمه‌سازی شده‌است، به عبارتی خود تکنولوژی هم قسمتی از کیفیت مجسمه محسوب می‌شود. در خیلی موارد و کشورها تکنولوژی بسیار جلوتر از کارهای دستی آناتومی و کارهای یَدی یک هنرمند است مثل کارهای "جِف کونز" وقتی شما به آثار نگاه می‌کنید ایده و تکنولوژی هست که ماهیت اثر را ساخته نه مثلا آناتومی، کارهای یَدی و کلاسیکی که معمولا مجسمه‌ساز‌ها داشتند.

ما در این زمینه خیلی عقب‌تر هستیم، چون هم تکنولوژی کمتر هست و هم بدنه‌ی کاری مجسمه‌سازها هنوز خیلی به این سمت نرفته‌است. بسیاری از اسکنرها، آبکاری و این مدل کارها را یا خیلی نمی‌شناسند و یا اینکه کمی می‌ترسند و محتاط هستند که این‌ خودش باعث شده که در این زمینه عقب باشیم.

 

تاثیر مطالعه و بهره‌مند شدن از فضا و مکتب‌های زیبایی‌شناسیک در هنرهای تجسمی خصوصا مجسمه سازی و نقاشی و تولید یک اثر هنری را چطور توصیف می‌کنید و محسن ناصریان پیرو کدام دیدگاه فلسفی است؟

من خودم را به مفهوم جهانی خیلی مجسمه‌ساز نمی‌دانم، در واقع مجسمه‌سازی را به دلایلی که در زمینه‌ی نقاشی بیشتر به من کمک‌ کند پیگیر هستم، ولی وقتی به سمت مجسمه‌سازی می‌روم متوجه می‌شوم که خیلی مجزا از دیگر هنرهای موجود در فضای تجسمی نیست.

اینکه از چه زاویه‌ایی به کار نگاه شود برمی‌گردد به ذات هنرمند به عبارتی شما می‌توانید شاعر، نقاش یا آهنگ‌ساز باشید که این یک مدیوم در دستان شما می‌شود. مطلب اصلی که باید به بیان آن بپردازید دغدغه‌ی ذهنی شماست. در این بخش هرشخصی از زاویه خود سیاسی، اجتماعی، عارفانه و موارد دیگر به آن نگاه می‌کند.

افرادی هستند که با دید کمیک به مسائل نگاه می‌کنند. مثالی که در این‌باره می‌توانم بزنم، "چارلی‌چاپلین" یک آدم عمیق است که از زبان طنز در آثارش بهره‌گرفته ولی در نهایت دغدغه‌اش، دغدغه‌ی بشریت بوده و صرفا نمی‌خواهد یک کار هجو خنده‌دار انجام‌دهد. در همان زمان ما "فریتز لانگ" را داریم. من مقایسه می‌کنم فیلم "متروپلیس" آقای لانگ را در کنار فیلمی تقریبا در همان زمان از چاپلین در دوره‌ی صامت البته به نام "مدرن تایم" یا عصر جدید هردوی این‌ها دارند پیش‌بینی می‌کنند که انسان به سمت غرق شدن در تکنولوژی می‌رود و تکنولوژی که ساخته دست انسان است در نهایت انسان را می‌بلعد.

این دیدگاه تا حدودی تقریبا درست هم از آب درآمده ولی وقتی نگاه می‌کنیم لانگ با یک فضای سیاه و چاپلین با یک فضای کمیک آن‌رابه نمایش درآورده. فکر می‌کنم که انسان‌ها با توجه به شرایط روحی و اخلاقی خودشان با این قضیه برخورد می‌کنند و از آنجایی که من خودم خیلی آدم سیاسی نیستم به جنبه زیبایی هنر بیشتر علاقه دارم تا جنبه‌های پیچیده در آن، چون فکر می‌کنم همه‌چیز در حال گذراست.

 

از نگاه شما به عنوان یک هنرمند چند مدیایی مهمترین مرحله از ایده تا اجرای یک اثر هنری کدام بخش محسوب می‌شود؟

در وهله نخست ما باید در بازنمایی آنچه‌که میخواهیم نشان دهیم توانمند باشیم. از نظر من خیلی مهم نیست که خروجی پروژه چه ساختاری داشته‌باشد، می‌تواند یک ساختار کاملا اکسپرسیو، آبسره یا حتی رئال را در خود جای دهد. من فکر می‌کنم آنچه که شاخصه این اتفاق و اهمیت بیشتر آنست، تفکر اولیه خواهد‌بود یعنی شما ممکن است که یک حرف بسیار ساده را با پیچیده ترین حالت بزنید و یک حرف پیچیده را با ساده‌ترین حالت بیان‌کنید. فکر می‌کنم که اصل بر تفکر است، اصل بر این خواهد بود که آیا شما اصلا حرفی برای گفتن دارید یا نه؟ اگر حرف برای گفتن داشته‌باشید من فکر نمی‌کنم آن وجه قضیه که خروجی آن بوده خیلی مهم باشد، می‌تواند در قالب شعر، موسیقی، داستان نویسی یا هر مبحث دیگری نقش ایفا‌کند.

شما به ظاهر کتاب که نگاه می‌کنید همه‌ی آن‌ها دارای جلد و جوهر هستند اما یکی "ویلدورانت" می‌شود و بعضی هم از این کتاب‌های زردی که کنار خیابان هم بسیار‌هست. فکر می‌کنم که محتوا که ایده و تفکر معنا می‌دهد اصل باشد و مرحله‌ی بعدی اجراست. اجرا هم همانطور که گفتم آزاد است و من خیلی محدودیتی در آن نمی‌بینم.

خود من علاقه بسیاری به رئالیسم دارم، چون فکر می‌کنم که تغییر زمانی لازم است که شما عیبی در آن ببینید. من خیلی در بدن انسان عیبی نمی‌بینم که بخواهم دفرمش کنم یا بهتر و ساده‌ترش کنم. از نظر من خود بدن انسان همین شکلی که دارد قابل ستایش است و یک جور کمال درآن می‌بینم و آن کمال را اگر من بتوانم واقعا نمایش‌دهم  به نظرم درست هست. بعضی‌ها هم فکر می‌کنند این بازنمایی صرف است، من به دوستانی که در این طرز تفکر مشکل دارند که بازنمایی خود طبیعت هست می‌گویم که شما اول بازنمایی کنید آنچه که واقعیت ماجراست بعد اگر می‌خواهید تغییرات را ایجاد کنید. در نهایت نظر من بر این خواهد بود که ایده و طرح اولیه از اهمیت ویژه‌ایی برخوردار است.

 

در دنیای هنر معاصر امروز تا چه حد مطالعه و مشق از زندگی‌نامه و آثار بزرگان در تاریخ هنر صورت می‌گیرد و انجام این‌کار چه‌قدر در خلق اثر تاثیر گذاراست؟

بدون انجام این‌کار غیر ممکن است، هر شخصی در زاویه‌ی خودش باید از اتفاقاتی که در دنیای امروز در سطح کشور، بین همکارانش رخ می‌دهد مطلع باشد، چون بدون این‌ها اصلا امکانش نیست. شما اگر در هر زمینه‌ایی اطلاعات قبلی نداشته‌باشید، مثال میزنم اگر دامنه لغات کم باشد شعر گفتن خیلی سخت خواهد بود، یعنی غیر از چهارچوب اصلی باید تا می‌توانید لغات بلد باشید و تعداد واژگانی که شخص در گنجینه‌ی خود دارد و حفظ هست قطعا تاثیر گذار است. مثلا اگر شاعر بداند که وَتَد همان میخ می‌شود اگر در انتهای مصرعی ستَد آمده باشد قطعا به‌جای استفاده از میخ از وَتَد استفاده خواهد کرد. از این رو من فکر می‌کنم که سواد بسیار مهم هست و خوشبختانه اگر الان در سیستم خود اینترنت را باز و جستجو کنید کلی اطلاعات بدست می‌آورید. البته این را هم شنیدم که بعضی از این اطلاعات تقلبی است که باز به‌نظرم آن‌ها قابل کشف هستند. در نهایت فکر می‌کنم که باید دائم مطالعه کرد.

 

به عنوان یک هنرمند چه توصیه‌ایی برای جامعه تجسمی ایران دارید؟

من فکر می‌کنم که اتفاقات در حال رخ دادن هستند و توصیه به معنای واقعی آن هیچ توصیه‌ایی ندارم. درواقع ضرورت‌ها همه چیز را می‌سازد. برای درک بهتر به محض اینکه می‌بینید در یک حوزه‌ایی اتفاقی افتاده مطمئن باشید که در ‌آنجا یا یک خلاء یا یک نیاز بوده‌است. بنابراین من خیلی اهل توصیه کردن به بقیه نیستم و خودم هم آدم توصیه پذیری نیستم. من فکر می‌کنم که اتفاق می‌افتد و هیچ‌کس نه می‌تواند جلویش را بگیرد و نه سِیر آن‌را کَند کُنَد، شتاب بخشیدن به قضیه هم حتی جزو ملزوماتی‌است که پیش‌آمده. به طور مثال خیلی‌ها می‌گویند که چرا اینقدر فیلم‌های هجو ساخته می‌شود، وقتی ما در یک دوره‌ایی بیش‌از حد به دنبال فیلم‌های فاخر، شعارگونه برویم و ملت را به سمت ماوراءالطبیه حرکت بدهیم درآن افراطی پیش‌می‌آید که از سمتی دیگر سر‌و‌کله یک‌سری فیلم‌های بی‌ربط و بی‌‌ارزش از نگاه من حاصل خواهدشد. درواقع عده‌ایی باهم یک کار دلقک‌گونه‌ایی می‌کنند و اسم آن‌را هم کُمِدی می‌گذارند ولی همین اتفاق هم حاصل یک ضرورت است و بر حسب اتفاق نیست. تمام این رخدادهایی که می‌بینیم و می‌شنویم حاصل یک‌سری روندهای منطقی است که شاید آن منطق با منطق عمومی ما سازگار نباشد یعنی یکدفعه می‌گوییم که چرا ‌این اتفاق رخ‌داده‌ ولی وقتی ریشه‌یابی می‌کنیم متوجه می‌شویم که کاملا درست بوده‌است. به همین‌خاطر من فکر می‌کنم که به‌جای اینکه به دیگران توصیه کنیم بهتر است‌که هر شخصی کار خودش را بدون حواشی انجام دهد و این شاید بهترین توصیه‌ باشد که به ذهنم می‌رسد.

 

با توجه به شرایط پیش آمده و شیوع بیماری کرونا برخورد گالری‌دارها و دیگر نهادهای‌هنری با هنرمندان چطور پیش رفته و تا چه اندازه هنرمندان را مورد حمایت خود قرار داده‌اند؟

از آنجایی که من خودم خیلی اهل برگزاری نمایشگاه به مفهوم عمومی آن نیستم، اطلاعات چندانی ندارم ولی خب به دلیل اینکه آن‌ها هم یک صنف هستند، نهایتا باید یه حرکتی انجام دهند تا پویا بمانند. برای اینکه کارهایشان دچار وقفه نشود حتما اتفاقاتی را رقم زده‌اند. بعضی از آن‌ها را من در شبکه‌های اجتماعی دنبال می‌کنم، برنامه‌های لایو از اساتید و یا حتی نمایشگاه‌های مجازی گذاشته‌اند. خوبی انسان در این است‌که در پایان خود را با شرایط همراه می‌سازد. شما اگر هنرمند را به زندان هم بی‌اندازید در آنجا از سنگ و خاک یا به هر شکل ممکن اثری خلق می‌کند. جلوی این اتفاقات را نمی‌توان گرفت به شرط آن‌که دغدغه‌ی اصلی که زایش، رویش و تفکر است وجود داشته‌باشد.

وقتی به این ماجرا نگاه می‌کنم متوجه می‌شوم که برای من چندتا حُسن داشته و آنچنان هم بدنشد. اول از همه به قول شاعر "این بود که خاطر به دست تفرقه دادن نه زیرکی"، ما بخاطر زندگی که داشتیم و در آینده‌هم خواهیم داشت تفکراتمان بسیار پراکنده بود، خود من مدتی که دارم نقاشی می‌کنم مجسمه می‌سازم و خیلی هم از خانه بیرون نمی‌روم. من حتی به بعضی از دوستانم به شوخی می‌گویم که از این شرایط بدم نیامده و امیدوارم که این داستان خیلی زود تمام نشود، چون ما خیلی از زمانهایمان را از دست‌دادیم. از محاسن دیگر این قضیه باعث شد من کمی درون‌گرا‌تر شوم و بیشتر روی مسائل تمرکز کنم، فرصت تحلیل بیشتری پیدا‌کرده‌ام. با بعضی از دوستان که صحبت می‌کردم، اینطور که بنظر می‌آید آن‌ها هم از این شرایط بدشان نیامده‌است. درکل من فکر می‌کنم که گالری‌ها هم برای شرایط کنونی راه‌حل‌هایی پیدا کرده‌اند و یا به‌زودی پیدا خواهند‌کرد.

 

از نگاه محسن ناصریان حضور رسانه‌ها تا چه حد در معرفی هنرمندان تاثیر گذار است؟

 اگر با نگاه بیزینسی مثل فروش آثار به ماجرا نگاه شود، به هرحال کسانی که گالری و نمایشگاه دارند قطعا تعدادی چهره دارند و یکسری را هم باید بسازند و معرفی کنند، این‌ها کارهایی است‌که باید انجام دهند و در تمام دنیاهم رسم بوده. فقط این بین موردی که هست و من نمی‌خواهم هیچ‌کس را محکوم کنم، این مسائل ممکن است‌که پیش‌آید ببینید ما در دنیا خرید و فروش آثاری که انجام می‌دهیم اصل است، این میان آنچه‌که خیلی مهم‌است قائدتا شخصیت‌هایی کشف خواهند شد یا به کمک اشخاصی که به دنبال چهره‌ها هستند شکوفا می‌شوند.‌ وقتی انتهای ماجرا را نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که هیچ‌وقت در هیچ کجای جهان شخصی که قابلیت نداشته مطرح نشده‌‌. مثلا شما می‌بینید به‌یک‌باره سروکله اندی وارهول پیدا می‌شود و فروش آثار را به سمت ادیشن‌ها، تعدادها می‌برد، عمیق‌تر که نگاه کنیم همزمان چاپ در دنیا در حال پیشرفت بود. در واقع همه چیز به‌هم متصل است و در ادامه می‌بینیم که سینما هم از وارهول تاثیر می‌گیرد. حتی هاکنی یا روتکو، فضاهای مینی‌مالی که ازش دیده‌ایم. برخلاف تفکر یک عده‌ایی که به نظر من اشخاص ناموفقی خواهند‌بود بر این فکر هستند که خارجی‌ها یک نفر را غول می‌کنند، در حقیقت اینطور نیست و شخص غول هست فقط این‌ها کشفش کرده‌اند. چهره‌سازی به مفهوم این نیست که یک چیز بیخودی را بزرگش کنند، طرف بزرگ هست پیدایش خواهند کرد. من فکر می‌کنم که در‌کشور ما با توجه به اینکه ‌رویکرد فروش به نسبت نوپاتر هست و با اینکه در دهه‌های قبل هم نمایشگاههایی با دیدگاه فروش برگزار شده خیلی موفق نبوده‌‌اند. صحبت اصلی من این است‌که الان شنیدم و دیدم اشخاصی که قابلیت ندارند مطرح می‌شوند و به همان سرعتی که سروکله آنها پیدا می‌شود یهو غیب می‌شوند. یکی دوبار خوب می‌فروشند سروصدا می‌کنند به یکباره ناپدیدشدند. این یعنی که شخص خمیر مایه اصلی را نداشته و با پروپاگاندا و شلوغ بازی فرد را مطرح کرده‌اند.

من فکر می‌کنم اگر هر فرد کارش را درست انجام دهد دیده خواهدشد. شلوغ بازی و این قبیل کارها برای دیده شدن شاید در یک زمان کوتاه جواب دهد ولی در نهایت تمام خواهد شد.

 

صحبت پایانی شما در این گفتگو برای مخاطبان و هنرمندان جوان‌تر چه هست؟

در نهایت صحبت من این هست که کار خودشان را انجام دهند و به اینکه کی چه‌کار کرد توجهی نکنند. در تمام دنیا همانقدر که در زمینه‌ایی مورد تایید قرار می‌گیرید همانقدر هم تکذیبتان می‌کنند، چون تفکرات و دیدگاه‌ها مختلف است. شما یک کار فاخر و پیچیده از یک مجسمه‌ساز را هم که بیاورید عده‌ایی خواهند گفت که چی؟ من  در کلاس‌هایم همیشه "که چی" را می‌گویم. شما که چی را جلوی هر‌چیزی بگذارید آن‌ چیز نابود خواهدشد. بهش فکر نکنید که کاری که انجام دادید و یک نفر به شما که چی بگوید. شما هم می‌توانید در جواب بگویید اصلا تو زنده‌ایی که چی؟

بنابراین هنرمندان جوانتر کارشان را انجام دهند و به دنبال حواشی نباشند و با توجه به اینکه معروفیت و دیده شدن در ذات همه هست خیلی به دنبالش نروند، من همیشه به دانشجوها می‌گویم بترسید از زمانی که قبل از اینکه رسیده باشید چیده بشید، چون در آن زمان نه ریشه ، اصل و نهادی داشتید و نه قابلیت مصرف دارید. فکر می‌کنم بهترین کار این هست که آدم از زمان استفاده کند، تا می‌تواند تجربه بدست آورد و کار کند این شاید بهترین کاری هست که از دست یک هنرمند بر می‌آید.

اثری-از-محسن-ناصریان

اثری از محسن ناصریان


اثری-از-محسن-ناصریان

اثری از محسن ناصریان


محسن-ناصریان

محسن ناصریان


اثری-از-محسن-ناصریان

اثری از محسن ناصریان


اثری-از-محسن-ناصریان

اثری از محسن ناصریان


اثری-از-محسن-ناصریان

اثری از محسن ناصریان


اثری-از-محسن-ناصریان

اثری از محسن ناصریان


اثری-از-محسن-ناصریان

اثری از محسن ناصریان


اثری-از-محسن-ناصریان

اثری از محسن ناصریان


اثری-از-محسن-ناصریان

اثری از محسن ناصریان


نظرات
پنج‌شنبه 1399/03/01 ساعت 00:22:12 | محمدرضا قربانی
عالی محسن جان، باعث افتخاری

نظر شما






کلیه حقوق این سایت برای تجسمی آنلاین محفوظ است
با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به شماره 85173
نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است
Copyright © 2019 www.‎TajasomiOnline.ir‎, All rights reserved.
Powered by www.dorweb.ir