تجسمیآنلاین: مجید احمدی: چند وقتی است که دنیای تجسمی از آثار فیک و تقلبی پر شده است. آثاری که به خاطر قیمت بالای آنها توجه شیادان را به خود جلب کرده و آنها را به این دنیا کشانده است. دنیایی که به راحتی اثری چند میلیونی را با دهها و صدها میلیون تومان به فروش میرسانند و کسی هم ککش نمیگزد.
یکی از راههای احراز اصالت یک اثر توجه به پشتوانه و قدمت اثر است که آن در دست چه کسی بوده و هست. از این روی برخی سودجویان اقدام به ساخت رزومه و گذشته برای آثار تقلبی میکنند. آنها این آثار را گاهی اوقات در صفخاتی که قبل تر برای هنرمندان درست میکنند به نمایش میگذارند تا سادهلوحانی را با این فرض که این صفحه متعلق به خود هنرمند است و مورد تایید، فریفته و اثر خود را به فروش میرسانند.
به اینستاگرام مراجعه کنید. صفحات بهمن محصص, ژازه تباتبایی، ناصر اویسی، حسین زندهرودی به تعداد زیاد فعال هستند و اتفاقا هم فالوورهای زیادی گرفتهاند. هرچند نوشتن این چند سطر را برای زیر سوال بردن زحمات برخی دوستداران هنر که در صفحات مجازی که برای دیده شدن کار برخی اساتید درگذشته فعالیتی به دور از هرگونه سواستفاده انجام میدهند نیست بلکه بحث این مقال در این است که برخی در حال رزومه سازی برای برخی آثار هستند تا بتوانند آثار جعلی خود را به فروش برسانند.
اخیرا در فضای مجازی توسط سودجویان هنری مُد شدهاست که برای کسب درآمد بیشتر با نام و عنوان آرتیستهای مستر همچون بهمن محصص، ژازه طباطبایی و دیگر هنرمندان به فعالیت میپردازند، به تازگی هم صفحهایی با عنوان حسین زندهرودی در فضای مجازی اینستاگرام ساختهشدهاست.
نقل مطلبی شاید ذهن خوانندگان را روشن تر کند. چندی پیش برای یکی دیگر از هنرمندان حاضر در این قرن که بهرهگیری سودجویانه توسط شیادان هنری شامل حالش شد، اتفاقی مشابه با دیگر هنرمندان بزرگ درگذشته پیش آمد. فردی در یکی از همین صفحات اینستاگرامی پرترهایی به نمایش دراورده است به نام مارکو گریگوریان در صورتیکه فرامرز خانی، هنرمند نقاش عکس اثر را به نمایش درآورده و اعلام کرده است که اثر متعلق به وی است. گویا این اثر متعلق به دوران دانشجویی خانی و یکی از کارهای قدیمی وی بوده است.
در مورد دیگری هم یکی از صفحات منسوب به بهمن محصص در اینستاگرام آثاری را به نمایش درآورد که به گفته علی عابدین، دوست، همکار و یکی از کارشناسان آثار زندهیاد محصص بیشترآنها اصیل نیستندو متاسفانه همین صفحه نیز فالوررهای زیادی دار. از مدیر سابق و فعلی موزه هنرهای معاصر تهران گرفته تا بیشتر هنمرندان گول این صفحه را خورده و آثار فیک این صفحه را لایک میکنند.
از این دست اتفاقات هرروزه رخ میدهد. برای جلوگیری از این قبیل رویدادها بهتر است یک فضای سیتماتیک امنیتی بهتری در کار باشد تا هر لحظه فردی ادعایی کرد و مدارک درست و کاملی برای ارائه و ثابت کردن صحت ادعایش نداشت و کارشناسان مربوطه آن را رد کردند، با شخص ادعا کننده یا سودجو که جهت دسترسی به در آمد نادرست دست به همچین کاری میزند برخورد قانونی صورت گیرد.
اگر آثار به نمایش گذاشته شده باذکر منبع معتبر، تاریخ صحیح و قابل استعلام باشد مشکلات اینچنینی پیش نخواهد آمد. متاسفانه اخیرا در فضای مجازی اتفاقاتی در حال رخ دادن است که زیرساختهای متزلزلی در جامعه هنری ایجاد میکند. اولین ضربهی آن هم به مجموعهداران جدید وارد میشود که تازه پا در عرصه هنر گذاشتهاند و این قبیل فرصت طلبان و سودجویان هنری را نمیشناسند. ناگفته نماند که اینگونه صفحات در فضای مجازی اعتبار فضای هنرهای تجسمی ایران را از لحاظ درست بودن اثر و اصالت داشتن آن زیر سوال میبرد. در واقع همین امر به خودی خود بزرگترین ضربه را وارد خواهد کرد و بهتر است برای جلوگیری از چنین پیش آمدهایی با این افراد برخورد قانونی شود و برای شناساندن این دسته از کلاهبرداران هنری، خبر آن به صورت گسترده چه در فضای مجازی و چه غیر آن انتشار پیدا کند، زیرا همانطور که پیشتر به آن اشاره شد این قبیل کلاهبرداریهای بصری باعث ایجاد شک و شبهه در دنبال کنندگان، مجموعهداران، تاریخنویسان و دیگر اقشار حاضر در جامعه هنری و غیر از آن میشود.
برای همچین تخلفات هنری کاملا راه باز است و این اولین باری نیست که چنین اتفاقاتی در حال رخدادن است. در بخش اول بهتر است دایره اطلاعات هنری علاقه مندان به هنر بالا رود و پیش تر از آن اصل و یا فرع بودن هر اثر هنری بلافاصله توسط کارشناسان مربوطه که قبلا به آن اشاره شد مشخص شود. در این صورت به یک باره یک اثر هنری تقلبی هوادار بسیار پیدا نمیکند یا یک صفحه اینستاگرامی که آثار موجود در آن از صحت کامل برخوردار نیست نزدیک به 40 هزار نفر دنبال کننده پیدا نخواهد کرد.
عدم وجود تبصره و ماده قانونی برای اینگونه ناهنجاریها بخصوص در فضای تجسمی موجب از بینرفتن اصالت هنر ایرانمیشود. بطور کلی میدان دادن به چنین افرادی نهتنها رهرو هنر پیشین محسوب نمیشود، بلکه مخرب آن نیز است.