تجسمیآنلاین: شروین کندری: نقاشی قهوه خانهای، نقاشی روایی با سوژهای مذهبی یا رزمی و گاهی بزمی، فولکلور که توسط هنرمندان این مکتب با تکنیک رنگروغن انجام میشد. این هنر متقارن با دوران جنبش مشروطیت اوج گرفت و براساس سنتهای هنر مردمی و دینی و متاثر از نقاشی طبیعت گرای رایج در آن زمان است. نقاشی قهوهخانهای یک پدیدهای منحصر به فرد در هنر معاصر ایران از جهات مختلف، چه از نظر جامعه شناسی و چه فرهنگی و زیبایی شناسی از اهمیت ویژهایی برخورداراست.
جواد عقیلی آخرین بازمانده عصر طلایی نقاشی قهوهخانهایی نقاش و بزرگترین مجموعهدار در این سبک ایرانی بهحساب میآید که چهار دهه از آثار و این سبک هنری محافظت و نگهداری میکند. وی درسال 1315 در مشهد متولد شدهاست و فارقالتحصیل دانشکدهفنی دانشگاه تهران در سال 1336 است.
چه اتفاقی افتاد که به سمت هنر قهوهخانهایی روی آوردید؟
چون در مشهد زندگی میکردم در آنجا مخصوصا شب تولد امام زمان قهوهخانهایی بود که طاق نصرت میزدند و تابلوهایی از نقاشیهای قهوهخانهایی مذهبی و حماسی را به عنوان تعزیه میگذاشتند از اتفاق کار آقای بلوکیفر و اسماعیلزاده هم در بین آنها بود. برای همین پیشتر با این سبک آشنایی داشتم.
یک روز با تبلیغ برگزاری کلاسهای نقاشی قهوهخانهایی در کاخ مرمر سابق مواجه شدم. در آنجا مرحوم استاد "عباسبلوکیفر" نقاشی قهوخانهایی تدریس میکردند. در این کلاس نامنویسی کردم و بعد از گذشت دوجلسه ایشان گفتند چون خیلی مبتدی نیستید این کلاس به درد شما نمیخورد و من به ایشان پیشنهاد دادم که به منزل من بیایند و در آنجا کارکنیم، ایشان آمدند و 30 سال مهمان ما بودند حتی در زمانهایی که من ایران نبودم کلیدها و وسایل در اختیارشان بود میآمدند و کار میکردند. به این شکل بود که من هم پابهپای ایشان کار میکردم و نتیجه این شد که بعد از 5 الی 6 جلسه گفتند که باید قلمدان را به کمرت ببندم. در زمان قدیم این یک رسم بوده که شخصی که در این کار به نتایجی دست پیدا میکرد این اصطلاح را برایش بکار میبردند. تازمانی که آقای بلوکیفر زنده بودند باهم کار میکردیم گاهی حتی رو یک سوژه با دوشیوهی متفاوت پیش میرفتیم.
چرا از نسل شما به بعد نقاشی قهوهخانه ایی به صورت حرفهایی دنبال نشدهاست؟
بله از قدیمیها تنها من هستم که همچنان به صورت جدی نقاشی قهوهخانهایی را دنبال میکنم، اما آنقدر هم ناامید نباشید در حال حاضر آقای محمدرضا حسینی در این زمینه فعالیتی خوبی دارند و قبولشان دارم. من به آیندهی نقاشی قهوهخانهایی امیدوارم چون تعداد علاقهمندان به آن بیشتر شدهاست. توصیه و درخواست من این هست که در دانشگاهها یک واحد درسی و دلخواه در این باره بگذارند. با اینکار آنهایی که واقعا علاقهمند هستند این واحد را به دلخواه انتخاب میکنند.
آقای عقیلی حدود چند دهه هست که هنرمندان قهوهخانهایی تلاش براین دارند که مرکز و جایی به آنها اختصاص دادهشود تا هنر و دستاوردهایشان را به نسلهای بعد منتقل کنند، آیا تاکنون همچین کاری انجام شدهاست؟
از بعد از انقلاب که من وارد این جریان شدم، چون من تنها کسی هستم که تحصیلات دانشگاهی دارم و اکثر هنرمندان قهوهخانهایی خودآموخته و تجربی کار ولی با استعداد بودند. از همان موقع تلاشهایی انجام دادیم. درحالحاضر کسیکه بیشترین کار قهوهخانهایی را جمع آوریکرده من هستم. یک چیزی حدود 700 تا 800 کار هست که 500 تای آن قابل ارائه است. من به آینده این حرفه امیدوار هستم چون کمکم رو به شناخته شدن هست. مثلا در حراج تهران دو سال قبل برای اولین بار دو اثر از مجموعهی من به مبلغ 80 میلیون تومان به فروش رسید. این نشانهی خوبیاست یعنی این سبک در آینده نظرها را به خود جلب خواهدکرد و الان خیلی استقبال و خواهان این هنر در سراسر جهان بیشتر از قبل شدهاست.
امروزه در عرصه هنر قهوهخانهایی کارهای فیک و کپی بسیار شدهاست آیا تاثیر منفی بر این هنرخواهد داشت، برای جلوگیری از این اتفاق ناخوشایند چه باید کرد؟
این کار را باید وزارت فرهنگو ارشاد اسلامی و مدیر مرکز تجسمی پیگیر باشند. یادم هست که در گذشته زمانیکه قرار براین بود یک اثرهنری از کشور خارج شود اول در گمرک بررسی میشد. اگر کارهای اساتید قدیمیبود اصلا اجازه خروج نمیدادند. قطعا کارهای فیک و کپی کردن بر تمام هنرها تاثیر منفیمیگذارد بخصوص در کارهای قهوهخانهایی که کپی میکنند و ابدا قهوهخانهایی نیست. اگر هنگام خرید و فروش کارها کارشناسی شوند مشخص میشود کدام اثر از اصالت هنری برخوردار است.
شما یکی از بزرگترین مجموعه داران در هنر قهوهخانهایی هستید چطور از این آثار نگهداری میکنید تا آسیب نبینند، تا بحال پیش آمده که اثری از مجموعه شما تخریب شدهباشد؟
تا آنجا که در توانم هست کارهارا بسته بندی کردم و در چند اتاق مجزا دور از رطوبت نگهداری میکنم. یک مرمت کارهم دارم که چندسالی هست باهم کار میکنیم . آثار مجموعه من کم پیش آمده که مورد تخریب جدی قرار بگیرند. یادم میآیدکه سالها پیش یک اثر از کلکسیون من که خیلی هم برای من عزیز بود توسط عوامل در یک گالری دولتی مورد تخریب قرار گرفت و زیر بار هم نرفتند چون من کارها را سالم برای این افتتاحیه فرستاده بودم و زمانی که به من تحویل دادند و چندروز بعد من بازش کردم دیدم این اثر تخریب شدهاست. به همین خاطر من سالها بود که از مجموعهام به جایی کار نمیدادم. اخیرا هم یک نمایشگاه از آثار من برگزار شد که کاملا استثنایی بود. در ابتدا نمیخواستم آثارم را ارایه کنم زیرا از آسیب رسیدن به آنها بیمناک هستم ولی هم "مجید احمدی" و هم آقای "نعمتاللهکیکاوسی" حضوری آمدند با من صحبت کردند. آقای احمدی را که سالها میشناسم و میدانم که چقدر به این حوزه اهمیت میدهد و برای آقای کیاووسی هم احترام قائل هستم، ایشان سالها در زمینه هنر تلاشهای مفیدی انجام دادهاند. هردو این دوستان تضمین کردند که آثار سالم میماند و براساس شناختی که بر این دو نفر داشتم پذیرفتم که با آنها همکاری کنم و نمایشگاهی از آثار مجموعهام در گالری مهرسان برپا شده است.
با خرید این آثار به مجموعه دار تبدیل شدید؟
استاد بلوکی فر به اصطلاح، شیخ بسیاری از نقاشان قهوهخانهای آن دوران بود، در آن زمان، اگر نقاشی میخواست 5 تا از کارهایش را در خیابان منوچهری 500تک تومان بفروشد استاد به من میگفت تو هزار تومان بخر. البته رقمهایی که میگویم قطعی نیست و تنها مثال است. به توصیه استاد عمل میکردم، بیشتر آثار هم زیر نظر بلوکی فر انتخاب میشد، بنابراین حالت بساز و بفروشی نبود. من هم به جای اینکه بروم خانه، باغ و ویلا برای سرمایهگذاری بخرم، بهدنبال دلم بودم و اثر میخریدم. این گونه بود که آرام آرام مجموعه دار هم شدم و الآن حدود 500 اثر از استادان بزرگ چون حسین قوللر آقاسی، محمد مدبر، عباس بلوکیفر، حسین همدانی، حمیدی، حسن اسماعیلزاده، حسین فراهانی و علی اکبر لَرنی و غیره دارم. البته این افراد از لحاظ سلسله مراتب استادی اولویت دارند.
این درجهبندی چگونه مشخص میشود؟
از آثارشان، بازار کارشان، جایگاه آنها میان مردم، بزرگترین آنها حسین قوللر آقاسی و محمد مدبر بودند، همدوره بودند و هر کدام کارش منحصر به فرد بود. به ترتیب بعد از آن عباس بلوکیفر، حسن اسماعیلزاده، فتحالله قوللرآغاسی، محمدفراهانی، جواد حمیدی، حسین همدانی، علیاکبر لَرنی، احمد خلیلی و گداعلی بودند.
جنبش قهوهخانهایی اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی، همراه با مشروطیت به اوج میرسد که با دیدگاههای مختلف حماسی، تاریخی، مذهبی و... به آن توجه شده است، آیا همچنان هنگام خلق یک اثر این زیرساختها مورد توجه قرار میگیرد؟
بله علاوه بر دیدگاه، حماسی، مذهبی این سبک فولکلور یک فرهنگ عامه هم به حساب میآید و از دل مردم خارج میشود. قهوهخانهها و سیرابی فروشی ها خیلی موارد دیگر سوژهی ترسیم در این هنر هستند. در بخش حماسی علاوه بر شاهنامهفردوسی، شیخ عطار، نظامی و خیلی از شعرای دیگر هستند که ما همچنان از آنها که ادبی و حماسی میشود کار انجام میدهیم.
هنر قهوهخانهایی در گذر زمان چه تغییراتی داشتهاست و چقدر برای کشیدن یک اثر زمان میگذاشتید؟
یک مقدار مخصوصا از زمان استاد بلوکیفر ماجرا فرق کرد، منطق و پرسپکتیو وارد کار شد. شما اگر کارهای قوللرآغاسی را ببینید متوجه تفاوت نگاه پرسپکتیوی درگذر زمان خواهید شد. به عبارتی فضای آکادمیک به این هنر ورود پیداکرد.
هنگام نقاشی آثار صرفا روی یک اثر تمرکز نمیکردیم بلکه چند اثررا به صورت همزمان باهم پیش میبردیم. هنگامی که یک لایه از کار در حال خشک شدن است روی اثر دیگری کار میشود به این ترتیب چند نقاشی باهم پیش میرفت.