شناسه خبر : 31641 1400/11/16 14:04:39
یک معضل جهانی لاینحل

پاپاراتزی، برای یک مشت دلار!

در این عصر جدید و در میانه این بیکران امواج سحرآمیز، بشر خود را در ناامنی کامل می‌یابد. هیچ انسانی از نگاه و نظر دیگرن پنهان نیست.

تجسمی‌آنلاین: علیرضا کریمی صارمی: روزنامه ایران: در این عصر جدید و در میانه این بیکران امواج سحرآمیز، بشر خود را در ناامنی کامل می‌یابد. هیچ انسانی از نگاه و نظر دیگرن پنهان نیست. انسان در این فرایند پیچیده، موجودی سرگشته و حیران است که اسباب این آشفتگی را خود مهیا کرده است. وی در این به‌اصطلاح دهکده جهانی و در این دنیای ارتباطات غوطه‌ور شده و همواره روح خود را عریان در پهنه امواج رسانه‌ای می‌بیند؛ رؤیایی هولناک، در خواب و بیداری، در نظرگاه دیگران.

کریمی+صارمی
علیرضا کریمی صارمی

بااین‌وجود علوم ارتباطات و رسانه جزء لاینفک زمانه امروز است و بدون آن زندگانی انسان خردمند دشوار خواهد بود. روزنامه‌ها، نشریات ادواری و مجلات از پایان قرن هجدهم به بعد در غرب رواج یافتند که در آن زمان تعداد خوانندگان آنها نسبتاً اندک بود. لیکن در یک سده پس از آن این‌گونه مطالب چاپی جزئی از تجربه هرروزه میلیون‌ها نفر گردید و نگرش‌ها و عقاید آنها را تحت تأثیر قرارداد.

این امر موجب شد که هرساله توسعه ارتباطات گروهی، دامنه اجتماعی شدن را وسعت ببخشد با توجه به اینکه گسترش رسانه‌های همگانیِ چاپی پس از چندی با استفاده از ارتباطات الکترونیکی نیز همراه شد. تلویزیون قدرتمندانه ظهور کرد و هر روز در زمان‌های معین، گروه‌های سنی مختلفی را تحت تأثیر برنامه‌های خود قرارداد. نتیجه آنکه امروزه ماهواره‌های مخابراتی، دنیای دیجیتال و مجازی با پدیدارشدن نسل جدید تلفن‌های هوشمند، ارتباطاتی گسترده‌تر از پیش را در سراسر جهان ایجاد نموده است که می‌توان آن را انقلاب ارتباطات رسانه نامید. قرارگرفتن بیش از هزار ماهواره اسپیس اِکس (Space X) به منظور فراهم کردن پوشش جهانی اینترنت در مدارِ پایین کره زمین، دور افتاده ترین نقاط جهان را زیر پوشش اینترنت پر شتاب قرار خواهد داد و در پی آن سرعتی غیر قابل وصف در انتشار اخبار و تصاویر دیجیتالی را موجب خواهد شد. در همین راستا انقلاب هوش مصنوعی نیز آغاز گردیده است که بزودی جهان را دچار تحولی شگرف خواهد نمود. به کار گیری ربات های سرباز در سیستم نظامی و امنیتی، ربات های جراح در علم پزشکی و همچنین در سیستم حمل و نقل شهری و هوایی و... را می توان نام برد.
 
 
به طور یقین با توجه به پدید آمدن این فن آوری پر شتاب متاخر، عکس در ارائه اطلاعات رسانه‌ای بیشترین نقش را ایفا می‌نماید. “از دهة ۱۸۶۰م به بعد، ژورنال های عکاسی گاهی اوقات به مقولة هنر  و عکاسی می پرداختند.”  اهمیت دادن به عکس  از سده نوزدهم، باعث شد که عکاسی به‌عنوان قدرتمندترین رسانه بصری در عصر حاضر پیشتاز باشد. عکس به‌عنوان سندی تصویری مطرح است، تردیدها را از شنیده‌ها جدا می‌سازد و واقعیات را آشکار می‌کند. استفاده کاربردی از عکس به‌عنوان سند جرم برای اولین‌بار توسط پلیس فرانسه در ژوئن سال ۱۸۷۱ میلادی، در جریان دستگیری خونبار اعضای کمون پاریس مورداستفاده قرار گرفت.

 وظیفه دوربین عکاسی ثبت واقعیت و ارائه سندی است جهت اثبات بی‌چون‌وچرای یک اتفاق، اما می‌تواند برای وارونه جلوه دادن واقعیت نیز به کار رود. در اینجا نقش عکاس و نگاه غرض‌ورزانه وی بر واقعه‌ای مستند بسیار حایز اهمیت میگردد. سوزان سونتاگ  می‌گوید: "عکاسی واقع‌گراترین و در نتیجه ساده‌ترین هنر بازنمایی‌کننده است. یک عکس فقط نتیجه رویارویی با یک موضوع یا اتفاق نیست، عکس گرفتن در نفس خود یک رخداد است – رخدادی که حقوق بی‌چون و چرایی برای دخالت کردن، تعرض کردن یا حتی اعتنا نکردن به آن چه در حال وقوع است، دارد".   

در اصل حضور عکاسی در جهان معاصر باعث تغییر در نوع نگرش به ساختار فکری جامعه و بررسی دیدگاه‌های مختلف اجتماعی گردیده است. براین‌اساس است که برخی از عکاسان اندیشمند زمانه ما، عکس‌هایی را بر اساس ارزیابی فکری خود از آنچه که بشر با آن روبرو است و زندگی و فرهنگ آنها را تهدید می‌کند تهیه و به نمایش می‌گذارند. جذابیت و قدرت عکس به علت نفوذ انکارناپذیر آن در ذهن مخاطبین است. نگاه جستجوگرانه عکاس به پیرامون خود همواره برای بینندگان و خوانندگان روزنامه‌ها و مجلات جذاب بوده و شاید دیدن یک عکس در صفحه اول یک روزنامه موجب تشویق به خواندن آن روزنامه یا مجله شود. هرچند که در دنیای دیجیتال و مجازی، رسانه‌های گروهی به‌گونه‌ای دیگر اظهار وجود می‌نمایند اما همچنان عکس و عکاسی نقطه قوت تمرکز و تعقل بر یک موضوع است.

یک عکاس اندیشمند، دوربین عکاسی را به‌عنوان وسیله‌ای برای بیان اندیشه خود به کار می‌برد و در شکل‌های مختلف عکاسی از جمله فتوژورنالیسم، دوربین عکاسی همانند قلم برای یک روزنامه‌نگار است. اسماعیل عباسی در پیشگفتار کتاب فتوژورنالیسم می‌گوید: ” فتوژورنالیسم از دید من، به روزنامه‌نگاری گفته می شود که به‌جای قلم از دوربین استفاده می‌کند. درحالی‌که از عنوان «عکاسی برای مطبوعات» چنین برداشت می‌شود که عکاس یا فتوژورنالیست عامل مکمل یا سرویس‌دهنده به مطبوعات است. او فردی است صاحب‌نظر که برای بیان اندیشه‌هایش به‌جای قلم با دوربین می‌نویسد. شاید اگر بخواهیم معنای تحت اللفظی برای فتوژورنالیسم پیدا کنیم بتوانیم آن را روزنامه‌نگاری تصویری یا روزنامه‌نگاری با عکس معنا کنیم.»

"اولین مجله مصور جهان، با عنوان «اخبار مصور لندن» اولین بار در۱۴ می ۱۸۴۲م به چاپ رسید . موسس و بنیانگذار این مجله «هربرت اینگرام»، یک کتاب فروش، خبرگزار، صاحب چاپخانه و سیاستمداری از شهر بوستون بود قیمت ابتدایی این نشریه هفتگی، ۶ پنس بود که با ۱۶ صفحه و ۳۲  تصویرحکاکی برروی چوب در اندازه های متنوع و ۴۲ ستون خبری منتشر می شد. اولین شماره آن حاوی تصاویری از جنگ افعانستان و انفجار کشتی بخار در کانادا بود. با ایده اینگرام و پیشنهاد «ویزتلی» ( حکاک روی چوب )،  دو ماه قبل از انتشار اولین شماره از «اخبار مصورلندن» میلیونها نسخه اطلاعیه تبلیغی مربوط به انتشار اولین شماره بین مردم منتشر شد که همین اقدام بسیار مورد استقبال قرار گرفت و زمینه چاپ و فروش اولین شماره را فراهم کرد.«اخبار مصور لندن»، با انتشار اخبار متنوع در حوزه‌های موردعلاقه مردم، همچون سیاست، اقتصاد، تئاتر، موسیقی، هنر، ورزش، و.... روزبه‌روز به موفقیت‌های بزرگی دست می‌یافت. اولین ویرایش آن در ۲۶۰۰۰ نسخه منتشر شد، و بعد از گذشت چند ماه، تیراژ مجله به بیش از ۶۵۰۰۰ نسخه در هفته افزایش یافت. پیشرفت و توسعه روش‌های چاپ، گسترش سیستم‌های ارتباطی، همراه با پیشرفت تلگراف، راه‌آهن و... همگی باعث رشد قابل‌توجه در عرصه مطبوعات و انتشارات بود به طوری که در سال ۱۸۵۵م « اخبار مصور لندن » علی‌رغم انتشار ۱۶۸ صفحه افزون بر تعداد صفحات موجود، تیراژ خود را تا ۰۰۰/۲۰۰ نسخه افزایش داد.”   

حال با پیدایش چنین مجله‌ مصوری در جامعه آن روز بریتانیا، بی‌تردید تصاویر نقشی حیاتی در جذب خوانندگان بر عهده داشته است. شاید از آن زمان به بعد بود که روزنامه‌نگاران، عکس را نقطه قوت فعالیت‌های رسانه‌ای خود دانستند و عکاسان تصمیم گرفتند که فراتر از استودیوهای خود گام برداشته و جامعه پیرامون خود را دست‌مایه‌ای برای عکاسی از جامعه و مردم قرار دهند. ورود عکس به روزنامه‌ها و مجلات و اشتیاق مردم برای دیدن عکس‌هایی با موضوعاتی متفاوت، زمانه را دست خوش تغییرات عظیمی کرد. شاید بتوان گفت که آغازی بود برای پیدایش فتوژورنالیسم به‌عنوان ژانری تخصصی در عرصه عکاسی برای رسانه. "مردم می خواستند رویدادهای اخیر را از دریچه دوربین عکاسی ببینند. به عقیده آنها عکاسی بخشی از یک روش علمی نوین بود که به آن عینیتی را نسبت می داد که دیگر رسانه ها فاقدش بودند. جنگ کریمه  (۱۸۵۶-۱۸۵۳) نخستین نزاع بزرگی بود که گزارشگران روزنامه ها، هنرمندان و عکاسان پوشش اش دادند.”

ازآن پس به بعد با توجه‌ به رشد چشمگیر فتوژرنالیسم در جهان، در دهه ۱۹۵۰م گروهی از عکاسان مطبوعاتی شروع به هدف قراردادن ستارگان مشهور سینما در خیابان‌های شهر رم در ایتالیا نمودند تا عکس‌هایی ناگهانی و در لحظاتی خاص و غیرمعمول از آنها تهیه نمایند. عکاسانی مانند تازیو سکیارولی، مارچلو جپتی، الیو سوری، لینو نانی، اتزیو ویتال به طور فزاینده‌ای تلاش می‌کردند تا عکس‌هایی غیررسمی و ناگهانی از ستاره‌هایی مانند آوا گاردنر، میکل‌آنژ آنتونیونی و سوفیالورن ثبت نمایند. آنها معتقد بودند که این نوع عکاسی برای مردم جذاب است زیرا لحظاتی پنهانی و آشکارکننده از زندگی ستاره‌های سینما را به نمایش می‌گذارد که در حالت معمول دیده نمی‌شوند. باگذشت زمان، این تصاویر محرمانه و رسواکننده بود که صفحات اول برخی از روزنامه‌ها را به خود اختصاص می‌داد و تیراژ میلیونی آنها سرگرمی جامعه بزرگ غرب را موجب شده بود. گفته می‌شود اولین عکس جنجالی در سال ۱۹۵۸م از ملک فاروق پادشاه مصر همراه با دو زن که هیچ‌کدام همسر او نبودند در شهر رم توسط عکاس ایتالیایی تازیو سکیارولی گرفته شد که موجب درگیری محافظین با عکاس گردید.

در سال۱۹۶۰م کارگردان مشهور ایتالیایی به نام فدریکو فلینی  فیلم سینمایی را تحت عنوان « زندگی شیرین» بر اساس فرهنگ آن زمان شهر رم ساخت. این فیلم داستان عکاسی مهاجم بود که افراد مشهور به‌خصوص ستاره‌های سینما را هرکجا که می‌رفتند تعقیب می‌کرد تا عکس‌هایی پنهانی از لحظات خصوصی آنها بگیرد. کارگردان، نام این شخصیت فیلم را «پاپاراتزی» گذاشته بود که بر اساس شخصیت عکاسی واقعی، به نام تازیو سکیارولی (۱۹۲۵- ۱۹۹۸) بازسازی شده بود. این واژه در زبان ایتالیایی به پشهٔ سمج و مزاحم گفته می‌شود. البته چندین نظریه دیگر در مورد نحوه انتخاب نام پاپاراتزو در فیلم فدریکو فلینی وجود دارد. نظریه دیگری می‌گوید که این کلمه از نام فردی گرفته شده است که هتلی را در کاتانزارو ایتالیا اداره می‌کرد. نام این شخص کوریولانو پاپاراتزو بود. این نام توسط یک نویسنده انگلیسی به نام جورج گیسینگ که در سال ۱۹۰۱ میلادی طی سفری به جنوب ایتالیا، سفرنامه‌ای تحت عنوان «کنار دریای یونان» را به رشته تحریر درآورده بود عنوان گردید. گفته می‌شود فیلم‌نامه‌نویس فیلم «زندگی شیرین» اینو فلا ایانو در سال ۱۹۵۸م ترجمه ایتالیایی کتاب گیسینگ را خوانده و نام پاپاراتزو را از آن برداشت نموده است. از آن زمان به بعد این عکاسان را پاپاراتزو (که جمع آن پاپاراتزی است) نامیدند. در طول این سال‌ها پرونده‌های متعددی از سوی عکاسان پاپاراتزو مطرح شده است که ادعا می‌کنند توسط افراد مشهور مجروح شده‌اند و برخی از افراد مشهوری که از عکاسان برای نزدیک شدن بیش از حد یا تجاوز به حریم خصوصی آنها شکایت کرده‌اند.

اما واقعاً این‌همه جنجال برای چیست؟ جواب آن بسیار ساده است. برای یک‌مشت دلار. مجلات و روزنامه‌های مشهور، به نمایندگی‌های خود مأموریت می‌دهند تا تصاویری خاص از افرادی مشهور تهیه نمایند. به طور مثال اگر سر دبیران نشریه مردم (people) می‌خواستند  عکسی از دنیس ریچاردز  با یک نوزاد در آغوشش که از بیمارستان خارج می شود داشته باشند روزانه چند صد دلار به عکاسان پاپاراتزی پیشنهاد می دادند.گفته می شود عکس هایی از بِرد پیت و آنجلینا جولی در ساحل،۰۰۰/۵۰۰ دلار قیمت داشته است. البته ارزش یک عکس مخفیانه به داستان آن بستگی دارد هر چه محرمانه تر باشد گرانتر است.

برخی پاپاراتزی ها عکس های خود را که شدیداً تابع زمان است به آژانس های عکسی که در این زمینه فعالیت می کنند تحویل می دهند تا با قیمت بسیار گرانی فروخته شود. مشهورترین آژانس های عکس در لس آنجلس X17  و  SplashNews هستند که سعی می کنند در کمتر از ۲۴ ساعت عکس را بفروشند. تصاویر را بُرش می دهند، زیرنویس ها را اضافه می کنند و به صورت دیجیتال به نشریات سراسر جهان ارسال می کنند. سهم عکاس به صورت معمولی ۶۰ درصد و سهم آژانس ۴۰ درصد از فروش خواهد بود. آنچه مهم است این است که بدانیم که همه پاپاراتزی ها عکاس هستند اما همه عکاسان پاپاراتزی نیستند.  به طور مثال ایستادن در پیاده رو برای گرفتن عکس از یک چهره مشهور، عکاس را تبدیل به یک پاپاراتزی نمی کند، مانند زمانیکه منتظر عکس گرفتن از یک سیاستمدار یا جنایتکار باشید. عکاسان روزنامه نگار اغلب جان خود را در جنگ ها ، بلایای طبیعی و یا خیزش های سیاسی به خطر می اندازند و ممکن است که کشته شوند ولی کسی آنها را پاپاراتزی نمی نامد.

تفاوت میان عکاسان پاپاراتزو که از افراد مشهور عکس می گیرند و فتوژورنالیست ها که با خبر سر و کار دارند در این است که هر چند ابزار کار هر دو گروه یکی است اما هدفشان کاملا متفاوت است. فتوژورنالیست ها می خواهند به مردم آگاهی بدهند اما پاپاراتزو عکس می گیرد که دیگران را سرگرم کند یا به کنجکاوی دیگران در مورد مسائل خصوصی افراد مشهور مثل بازیگران سینما، با دریافت پولی کلان پاسخ گوید. متاسفانه مردم فرق میان این دو گروه را نمی شناسند. این موضوع را می شود در ماجرای مرگ شاهزاده دیانا متوجه شد. رانندهٔ شاهزاده دیانا برای گریز از دست هفت عکاس [ پاپاراتزی] با سرعت رانندگی می کرد که سر انجام به تصادف اتومبیل و مرگ شاهزاده منجر شد. مردم از دست عکاسان پاپاراتزی خشمگین شدند. پس از این حادثه حتی عکاسانی که با چنین مسائلی سر و کار نداشتند، هنگام انجام ماموریت های عادی با تحقیر و توهین دیگران روبرو می شدند”.  جان کاپلان در باره فتوژورنالیسم اخلاق گرا می گوید"فتوژورنالیست های با تجربه در همان ابتدای کار حرفه ای خود خط و مشی های اخلاقی و سازوکارهای عکس خوب گرفتن را درک می کنند. در این میان، آن هایی که در طولانی مدت به موفقیت می رسند کسانی هستند که این سه ویژگی را دارند: ۱. آدم ها را دوست دارند؛ ۲. نسبت به جهان کنجکاوند؛ ۳. با خودشان عهد بسته اند که با درستکاری و صداقت داستان بگویند."

حال با توجه به گسترش رسانه های مجازی و دسترسی اکثر مردم جهان به تلفن های همراه هوشمندِ و مجهز به دوربین های عکاسی و ویدیوئی پیشرفته، و سهولت در استفاده از این وسیله حیرت انگیز، نقش عکاسان پاپاراتزی از حوزه صرفا تخصصی افرادی شناخته شده که برای آژانس ها یا روزنامه ها کار می کردند، به سطح وسیعی از مردم جوامع مختلف با فرهنگ ها و نگرش های غیر هم سو، بسط و گسترش یافته است و اینجاست که نا امنی را می توان با تمام وجود حس کرد. زیرا دیگر فقط ستاره های سینما و افراد مشهور هدف پاپاراتزی موبایلی نیستند بلکه تمامی آحاد جامعه بایستی نگران این هرزه نگاری مسموم باشند. در این دنیای عجیب، نقش تربیت و قوام یافتگی فرهنگی کمک خواهد کرد که انسان ها به همدیگر احترام بگذارند و حریم شخصی دیگری را همانند حریم شخصی خود محترم بدانند. باید آگاه باشیم که "قانون طلایی هر فلسفه ای در تاریخ جهان شکلی از این پند است: « آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران مپسند » این پند حکمت آموز را اندیشمند چینی، کنفوسیوس، در دوهزار و پانصد سال پیش تشریح کرد.

خوشبختانه راه دیگری هم برای بازنگری در تجربیات گذشته وجود دارد می توان از روش رایج در بین فیلسوفان قرن هجدهم استفاده کرد. این روش، خرد و نیروی عقلانی است  که توانایی ما را برای قرار دادن مسائل در نگاه عقلانی که یک روند روان شناختی است افزایش خواهد داد تا بتوانیم بخش های مختلف مغز خود را به کار گیریم. وقتی از عقل خود برای تلاش جهت درک کردن فردی استفاده می کنیم قشر پیش پیشانی که در  قسمت جلو مغز انسان ها است بسیار بزرگ و فعال می شود. این قسمت از مغز در فرایندهایی مثل بیان شخصیت، تصمیم گیری و تعدیل رفتار اجتماعی نقش مهمی دارد. برنارد شاو نمایشنامه نویس معروف ایرلندی چنین نصیحت می کند: « با دیگران کاری نکن که آن ها مجبور شوند همان کار را با تو انجام دهند. سلیقهٔ آن ها ممکن است متفاوت باشد.»  

در خاتمه لازم به ذکر است در جوامعی که فساد اقتصادی پر رنگ و فرهنگ و اندیشیدن کم رنگ شود، فاصله طبقاتی روزبروز بیشتر می شود، عقده های درونی سر باز می کنند تا با سَرک کشیدن به زندگی خصوصی دیگران، دیگر آزاری را پیشه کنند. در فضای گسترده مجازی با پنهان کردن هویت بیمار خویش برای تخلیه و برون ریزی هیجانات سرکوب شده وبرای کسب درآمد با به گرو گرفتن آبروی دیگران برای مشتی دلار،  پاکی عکس و تصویر را نیز ناپاک کنند. آنجاست که پاپاراتزی رسانه ها را تسخیر خواهد کرد و جامعه ای سر خورده را به ورطه سقوط خواهد کشاند.


علیرضا کریمی صارمی
عکاس – مدرس دانشگاه علم و صنعت ایران

کلیه حقوق این سایت برای تجسمی آنلاین محفوظ است
با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به شماره 85173
نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است
Copyright © 2019 www.‎TajasomiOnline.ir, All rights reserved. | Powered by www.dorweb.ir