به گزارش تجسمی آنلاین، جیوانی باتیستا براچلی این مجموعه را در سال ۱۶۲۴ طراحی و چاپ کرده و از جمله هنرمندان مرموز تاریخ به شمار می رودکه اطلاعات درستی از زندگی وی در دسترس نیست، اما می دانیم که او را گاهی با لقب خاکستری می خواندند و ظاهرا اغلب لباس خاکستری بر تن می کرده است.
باتیستا نسبت به زمانه خود هنرمندی نوگرا و پیشرو محسوب می شده چرا که بارقه های کوبیسم، فوتوریسم و سورئالیسم در آثارش به چشم می خورد آن هم در دورانی که سبک کار نقاشانی چون پوسن رسمیت پیدا کرده بود.
هنرمندی که حدود حدود نیم قرن میزیسته، در قالب مجموعهای از پیکرهای انسانها در حالات مختلف ارائه شده است. با این حال میتوان گفت که شیوه خاص براچلی ابداع وی است، چرا که کار کامبیا بیشتر نمایش فیگورها در تقسیمبندیهای مکعب مربع بوده است.
به نظر میرسد براچلی بیشتر تحت تاثیر ژاک کالو، هنرمند فرانسوی در مجموعهای از طراحی حروف الفبا متشکل از فیگورهایی است که تلاشی برای ثبت نمایش کمدیا دلآرته بوده است.
براچلی در شیوهای با تناسبات ریاضیوار و فواصل ریتممحور به طراحی پیکرهایی انسانوار پرداخته است. این هنرمند با در نظر گرفتن نیروهای درونی کادر و خطی فرضی که کادر را به دو قسمت مساوی تقسیم کرده و نیز خط افقی زمینه به ترکیبی قرینه در بیقرینگی دست پیدا کرده است.
پیکرها عمدتا دوگانه و روبهروی هم هستند. فرمها مساوی و یکسان، هم قد و هم مقام بوده و هیچ یک بر دیگری ارجهیت ندارد. زن و مرد یا دو جنس یکسان در دو پیکر، با فرمهای راستگوشه یا منحنی متشکل از اجزایی هستند که به مانند زنجیر به یکدیگر چفت شدهاند.
ایستایی وزن عموما روی یک پا قرار دارد و یادآور شیوه و اسلوب واقعگرایی دوره کلاسیک یونانیان باستان است. سایهها و هاشورهای منظم در پس و پیش فرمها قرار گرفتهاند تا به قالب ریاضیگونه و تجسم آنها کمک کند.در بعضی از طراحیها چهرهها به وضوح نمایان است و فرم منحنی موها در تناقض با فرمت راستگوشه بدنها هستند.
پیکرها به گونهای طراحی شدهاند که گویی در صحنه نمایش قرار دارند یکی در حال واکنش به عمل یا سخن دیگری است.
جووانی باتیستا براچلی هم چنین با نامهای باچیچو یا باچیچا (نام مستعار جنووز برای جووانی باتیستا) شناخته میشود، یک هنرمند ایتالیایی بود که در دورههای باروک و اوایل روکوکو فعالیت میکرد.
وی بیشتر به خاطر نقاشیهای بزرگ طاقهای کلیسایی در کلیسای جسو در رم، ایتالیا معروف است. کار او تحت تأثیر جان لورنتسو برنینی قرار داشت.