تجسمی آنلاین: شروینکندری: باله در تاریکی عنوان نمایشگاهیاست که هنرمند در آن به ادغام همزمانی چند فضای هنری و بصری پرداختهاست.
در واقع تاثیر گذاری عنوان مجموعه بر آن به اندازهایی است که سوژه های موجود در کادر عکاسی و قرارگیری آن ها در یک تضاد تیره و روشن میتواند به گونهایی بیانگر آن باشد. در مجموعه پیش رو فریم هایی از ۱۰ تئاتر متفاوت وجود دارد که در آن مخاطب با چند وجه مختلف از هنر؛ بصری، اجرایی، مفهومی و دیداری روبرو میشود و در پی آن متوجه وجه اشتراک موجود بین تمام اجراها و بیان اصلی عکس ها خواهد شد.
اگر بیننده آثار مطالعهایی در باب تئاترها و عنوانشان که چه پیشینهایی دارد داشته باشد و از کلیت آن باخبر شود متوجه خواهد شد که شاید از لحاظ اجرایی باهم متفاوت باشند اما از لحاظ مفهومی به هم نزدیک هستند. به بیانی کلی تر بیانگر یک تضاد هستند که در آن تعادل نیز وجود دارد.

درواقع مفهوم کلی نمایشها به هستی و نیستی، مرگ و زندگی، شادی و غم پرداخته است. در این تضاد هنرمند سعی در پیدا کردن قاب شخصی خود را داشته که یک روایت متفاوت بصری، اما همگام و همسو با هر اجرا حاصل آن باشد.
در نمایشگاه باله در تاریکی مخاطب به نوعی ناخواسته به چند اجرای تئاتر به صورت هم زمان دعوت شده است. با این تفاوت که ذهن هنرمند راوی آن ها است و در این پردازشگری توسط مخاطب عنوان مجموعه و هر اثر نقش بسزایی ایفا میکند. برای مثال در اثری با عنوان فصل شکار بادبادک مخاطب متوجه منولوگ بودن اجرا خواهد شد و با قرارگیری شخصیت اصلی در پس رنگها که همچون ضربان در حرکت است و گاهی کند و تند میشود به بی مکانی و بی زمانی اشاره دارد که شخصیت اصلی در آن گم شدهاست.
در عکسی که از تئاتر نخست گاهان به ثبت رسیدهاست همهعناصر موجود در تصویر یک واهمه و ترس را به نمایش میگذارد که هر شخص در زندگی خود با آن مواجه است. سایههایی که حاصل نورپردازی درست و دقیق است و کادری که توسط هنرمند برای ثبت لحظه به وجود آمده است، نمایشگر بزرگیِ ترسی است که در سایه پنهان شده و در نهایت افراد هرکدام به نوعی با آن مواجه خواهند شد.

در عکسی دیگر که از تئاتر چمدان کاری از فرهاد آییش است یک نگاه ابزورد وجود دارد، نگاهی که در حال حرکت است اما پایان آن مشخص نیست و در خود میپیچید. در واقع وجود رنگ قرمز و مشکی یک حس رمز آلود و اضطراب آور را به مخاطب القا میکند که سبب ایجاد حس تعلیق در بی مکانی و بی زمانی میشود.
در تصویر تئاتر رقص مرگ بی لالا مخاطب بیشتر به یاد نور پردازی نقاشی های قرن ۱۷ دورهی باروک و نقاشانی چون کاراواجو و رامبرانت میافتد که در این عکس گویی مرگ را به نوری تشبیه کرده است که روح شخص را در بر میگیرد و از کالبدش جدا میسازد. این جدایی شخص را از سیاهی مطلق خارج کرده و به یک روشنایی سوق میدهد. درواقع در این قاب مرگ به زیبا ترین شکل خود به تصویر در آمدهاست.
در تصویری دیگر که کادری بصری از تئاتر متاستاز است ذهن مخاطب بصورت پیش فرض درگیر جدال فرد با بیماری سرطان میشود و اینکه کدامیک بر دیگری پیروز میشود . جدالی است که در یک تاریکی مطلق بین فرد بیمار و بیماری با تهاجمات بیرونی در قالب یک عکس به نمایش در آمده است.

حسین اسماعیلی در آثارش آنچه مفهوم اصلی و عنوان اثر است را در نقطهی طلایی کادر قرار داده است و در اکثر کارها کادر را به دو بخش افقی و یا عمودی تقسیم کرده است که در همه آنها سوژه عکاسی در جدال با خود قرار دارد. از طرفی دیگر وجود نوع نور پردازی به ایجاد تضاد بصری کمک شایانی کردهاست.
در ادامه با توجه به آنچه در استیتمنت نمایشگاه به قلم فرهاد آییش آمدهاست. در آثار حسین اسماعیلی نوعی در حرکت بودن وجود دارد که بیانگر چرخه زندگی و پستی و بلندیهای آن است و این که دو دیدگاه تئاتر و عکس را با هم ادغام کرده است به یک روایت پردازی پرداخته است که وجه سوم یعنی ادبیات را نیز با خود همرا میسازد. از تلفیق این سه عامل باهم یک نوآوری پیش آمده است که سبب شده است تا آثاری زنده و دارای روح بصری ایجاد شود.
نمایشگاه انفرادی عکاسی حسین اسماعیلی با عنوان باله در تاریکی از تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴ تا تاریخ ۱ دی ماه ۱۴۰۴ در گالری کارشیو به آدرس: تهران، میدان هفت تیر، خیابان سنائی، میدان سنایی کوچه شماره ۱۲ ساختمان شماره ۱۳ واحد ۲ در حال برگزاری است.