سرویس‌های خبری
شناسه خبر : 42361
تاریخ انتشار : 1402/10/04 15:15
گفت وگوی تجسمی آنلاین با احمد وکیلی به بهانه‌ی نمایشگاه شیدایی در کویر؛

من را با سهراب سپهری مقایسه می‌کنند



احمد وکیلی پاهایش را زیاد روی زمین نگه نمی‌دارد، حرف رک نمی‌زند، سعی بر پیدا کردن همزاد پندار دارد با اشخاصی که ایرانی هستند یعنی اسطوره و جغرافیای ایران را می‌شناسند. صحبت من از ایران، ایران به معنای فلات است نه کشور ایران.

تجسمی آنلاین: شروین‌کندری: این سخن نقاشی است که به گفته خودش سوژه اش را به جای زمین از ماوراء دریافت می کند و بین شکل ظاهر و مفاهیم به مفاهیم توجه بیشتری دارد.

احمد وکیلی متولد 1340 در تهران است. وی فارغ‌التحصیل رشته نقاشی از دانشگاه تهران و فارغ‌التحصیل رشته نقاشی در مقطع فوق لیسانس است. وکیلی در سال ۱۳۶۴ اولین نمایشگاه انفرادی اش را برگزار کرد و طی سال‌های فعالیت خود نمایشگاه‌های متعددی در داخل و خارج از کشور برپا کرده‌است.


 نمایشگاه انفرادی احمد وکیلی با عنوان شیدایی در کویر در گالری 0098 فرصتی را رقم زد تا گفت وگویی در باب آثار هنرمند با او انجام دهیم  تا مخاطب آثار وی با آنچه ذهنیت نقاش محسوب می‌شود آشنایی بیشتر پیداکند و همین امر سبب می‌شود تا دریچه‌ایی برای درک بهتر آثار احمد وکیلی به روی مخاطبان او باز شود.

احمد+وکیلی
 


** هنرمندان بسیاری هم نقاش‌ و هم معلم بوده و برخی از اساتید نیز به صورت محدود این روش را داشته و تنها در یکی از این موارد فعالیت کرده اند؛ به عنوان یک نقاش- معلم میزان تحول بخشی خود را چگونه ارزیابی می کنید؟
به لحاظ نقاشی، 23 نمایشگاه انفرادی داشته‌ام که این نشانگر مفید بودن کارنامه هنری من به عنوان یک نقاش است و به چندین سمپوزیم در اروپا دعوت شدم ، همچنین عضو افتخاری انجمن نقاشان هستم و دبیر سمپوزیم خلیج فارس و پرسپولیس بودم. از دیدگاه حرفه‌ای و هنری به اندازه‌ی کافی رزمه قوی دارم. از طرفی دیگر اگر از جنبه معلم بودن به این ماجرا نگاه شود، بی اغراق می‌ توان گفت هیچ معلمی حتی دانشگاه‌ها به اندازه احمد وکیلی شاگرد هنر تحویل جامعه نداده‌است. 

چرا معلمی را در رزمه کاری خود دارم؟ نسل من نسلی بود که وقتی بالغ شد 8 سال جنگ شد و همین اتفاق باعث شد که تمام درها برای فروش آثار هنری بسته باشد. در واقع حدودا از سال 1358 تا سال 1370 هیچ بازاری در جامعه هنری ایران وجود نداشت. از این رو نزدیک‌ترین راه برای انجام کار حرفه‌ایی در فضای هنری معلمی بود.

من و هم دوره ای هایم برای اینکه در حرفه‌ی خود کار کنیم آن‌را انتخاب و پذیرفتیم. آن زمان به این شکل بود که باید به سرفصل‌ها متعهد می‌بودیم، برای مثال تفکیک و دوری هنرجویان از هنر بازاری و توجه کامل به هنر جدی یکی از مهمترین سرفصل‌ها به حساب می‌آمد و تمام سعی من بر این بود که متعهد باشم و در روند تدریس خود آن‌ها را انجام دهم. درنتیجه هر دو هم معلمی و هم نقاش بودن را در رزومه خود دارم و اگر به هم نسلان من نگاه کنید، برای مثال: معصومه مظفری، کریم نصر و خیلی های دیگر متوجه خواهید شد که مسیر همه‌ما یکی بود، یعنی هم در معلمی و هم نقاشی همزمان باهم پیش رفته‌اند.

در ارتباط با اینکه آیا این دو مورد همزمان باهم آیا کمک حال هم بوده‌اند باید توجه داشت که از دو منظر می‌توان به این مساله نگاه کرد: زمانی است که یک سری از شاگردان و هنرجویان هستند که وقت استاد خود را می‌گیرند، به عبارتی دیگر شاگردانی که در زمینه‌ی هنر خیلی موفق نیستند و ماحصل کار با آن‌ها اتلاف وقت شما است. از جنبه دیگر اگر به این اتفاق نگاه شود متوجه خواهید شد، شاگردانی به شما مراجعه خواهند کرد که تلاش آن‌ها از خودتان بیشتر است و این میان یک رقابت سالم بین معلم و شاگرد پیش می‌آید. من شاگردانی داشتم که باعث شدند من بخاطر آن‌ها بیشتر مطالعه و کار کنم.

احمد+وکیلی
 


** بسیاری از شاگردان شما با سبک و سیاق شما آغاز کردند و خیلی از آنها در نقطه آغاز ماندند و خیلی دیگر به تمایز و تشخص خود در نقاشی دست یافتند، به طور کلی پیگیری و ادامه آموزه‌های استاد را مفید می دانید و یا اینکه انتخاب یک مانیفست جدید و تنها آموختن اصول و تغییر مسیر را روش درست و اصولی برای شاگردان خود ارزیابی می کنید؟
در این 20 سال اخیر اولین جمله‌ایی که به شاگردان می‌گویم این است که: 1- شبیه من نباشید2- دستم را دراز کردم و شما همکار من هستید. پس اگر نقاشی را فعل بدانیم شاگرد فاعل است و مفعول نیست، این جمله خیلی مهمی است درواقع در زمینه یادگیری شاگرد مفعول یا بله قربان‌گو محسوب نمی‌شود. شاگرد باید برای خودش قدرت تفکر و من بودن داشته باشد و هر موقع شبیه به معلم یا استاد خود شد بترسد. شکل گیری این پیش‌آمد جای  ترس دارد و هرموقع با همچین موردی مواجه می‌شدم، یادآوری می‌کردم که این‌جا دست اجرایی شما در کار به من نزدیک شده‌است و باید سعی کنید از این مسیر فاصله بگیرید. به همین خاطر تنوع شاگردهایی که دارم نسبت به ساختار نقاشی‌ام که در آن با من خیلی متفاوت هستند؛ بسیار است. برای مثال می‌توانم به امیر راد که هنر جدید کار می‌کند، مهرداد خطایی که یک نقاش فیگوراتیو است و در نوع کاری و اجرایی یک اثر هنری هیچ ارتباطی با من ندارند اشاره کنم و در شاگردهایی که کمی نوپاتر هستند هم حداقل می‌توان اسم 60 نفر را نام برد.

احمد+وکیلی
 


**وجه تمایز احمد وکیلی را تسلط او بر طراحی می دانند، آزمودن طراحی را برای یک نقاش چقدر مفید می دانید و آیا اصولا بیان در طراحی می تواند به نقاش در رسیدن به نقطه کمال کمک کند؟
همه‌ی کار طراحی است، اینکه طراحی چیست؟ می‌توان راجع به آن صحبت کرد. درواقع طراحی این نیست که صرفا یک انسان را خوب بکشید، طراحی یک مفهوم عام و کلی است. مثلا در این نمایشگاه موضوع اصلی  نمایش طبیعت کویر نیست، برداشت و تجسمی از تخریب یک تمدن در کویر را به تصویر می‌کشد. درنتیجه طراحی این مجموعه و مضمون آن به این شکل پیش می‌رود که هنرمند در مقابل طبیعتی قرار گرفته‌است و برداشت شخصی خود را به تصویر می‌کشد که تداعی‌گر ساختمان‌های خرابه است یا فضای رنگی آن، حال و هوایی است که در کویر اتفاق می‌افتد و این خودش یک طراحی به حساب می‌آید. اگر بخواهم تعریف درستی از طراحی بیان کنم می‌توانم برای درک بهتر آن به این شعر از جامی اشاره کنم که: "به طراحی چو فکر آغاز کردی، هزاران طرح زیبا ساز کردی، به سنگ گر صورت مرغی کشیدی/سبک سنگ گران از جا پریدی"
درست ترین تعریفی که می‌تواند راجع به طراحی باشد را جامی 700 سال پیش انجام داده‌است. پس تفکر یعنی طراحی کردن، جدای الفبای اصلی طراحی اگر این را قائل باشیم و به شاگردان توضیح دهیم یک تفکر درست ایجاد می‌شود که چگونه برای طراحی کردن در یک راستای صحیح باشید و حرکت کنید.

احمد+وکیلی
 


** شما را به واسطه شیوه رئالیسم سوسیالیستی به نوعی با هانیبال الخاص همانند می کنند، آیا در آثار خود به دنبال نوعی قیاس بین سنت و مدرنیته و یا به نوع دیگر امپرسیالیسم ستیزی با نگاه به توده جامعه هستید؟
هرگز به دنبال رئالیسم سوسیالیستی نرفتم و در پی آن هم نبودم. به عبارتی اصلا نقاش اجتماعی نیستم. از معدود شاگردانی هستم که از الخاص آمده ولی چیزهای دیگری برایم حائز اهمیت بوده‌است. من محصول دوره‌ایی از آموزش نقاشی هستم که رئالیسم سوسیالیتی در آن حاکم بود. در واقع هنرمند باید رفتارهای اجتماعی را دریافت و سپس روی آن‌ها تاکید می‌کرد و ذهنیت خود را نسبت به اجتماع بازنمایی می‌کرد. 
از دوران کودکی یک حاله عرفانی در من و خانواده‌ام وجود دارد، در نتیجه من به یک ماورائی اعتقاد دارم که این ماوراء را در همین نمایشگاه هم می‌توان دید. این به آن معنا است که آثار حاضر در این مجموعه هر آنچه که دیدم نیست، به تعریفی دیگر هر آنچه که برداشت کردم است. برداشت کردن، از دنیای مادی و زمینی فراتر می‌رود و یک فضای ماورائی که پیشتر در مورد آن صحبت شد را به نمایش در می‌آورد. کل این نمایشگاه تخریب یک تمدنی است که اطراف ما بوده و الان دیگر نیست یا دارد تخریب می‌شود. اگرصحبتی راجع به نقاشی در ارتباط با اجتماع دارم به این شکل برون ریزی می‌کند و به نمایش در می‌آید، نه اینکه به صورت مستقیم به آن پرداخته شود و مردم را مطلع کنم. به هیچ وجه معتقد به گزارش دادن وقایع پیش آمده در اجتماع در نقاشی نیستم، به عبارتی به دنبال نمایش بُعد دیگری از طبیعت هستم که می‌تواند مثبت یا منفی باشد. برای مثال 40 اثری که در این مجموعه مخاطب می‌بیند اصلا گزارش گونه نیستند و یک برداشتی از فضایی هستند که من را واقعا شیدا کرد.

 


** استفاده از رنگ ها و بهره بردن از طیف های رنگی گوناگون در کنار طبیعت گرایی و آزمون‌های گوناگون رنگی در آثار شما آیا نشان از گذار از یک مرحله به مرحله ای دیگر است و یا به نوعی دنبال چالش جدید برای خود هستید؟
بعد از 4 الی 5 دهه ایی که قلم در دست دارم و معلمی هم کرده‌ام، یاد گرفتم که به هیچ وجه روی یک اثر قضاوت نکنم. یک مجموعه‌ایی از کار را باید دید یا اگر صحبت از قضاوت هم باشد سعی می‌کنم چندین نمایشگاه از یک هنرمند را مورد بررسی قرار دهم تا بتوانم یک قضاوت درست از آن داشته‌باشم.
این نمایشگاه و نمایشگاه‌های قبلی من مثل: رو در رو با طبیعت، اساطیر، آدم و هوا، مرثیه که فکر می کنم نمایشگاه مرثیه تقریبا هم پای همین نمایشگاه بود. وقتی این مجموعه ها را کنار هم قرار بدهید ماحصل آن می‌تواند یک پازل باشد که احمد وکیلی را بیان می‌کند. احمد وکیلی پاهایش را زیاد روی زمین نگه نمی‌دارد، حرف رک نمی‌زند، سعی بر پیدا کردن همزاد پندار دارد با اشخاصی که ایرانی هستند یعنی اسطوره و جغرافیای ایران را می‌شناسند. صحبت من از ایران، ایران به معنای فلات است نه کشور ایران. همچنین در انتظار یک فضای رئالیستی در نقاشی از من نیستند. فضای آثار من ماورای این جهان هستی است و افکارم هم در راستای آثارم هست. به عبارتی دیگر بُعدی ناشناخته از هستی که یک چالش جدید محسوب می‌شود و هر اثری را که شروع می‌کنم انتهای آن را نمی‌بینم و اگر ببینم حتما به خودم شک خواهم کرد. همه‌چیز در لحظه شکل می‌گیرد و همیشه در لحظه‌ایی که درست بوده از خود بیخود شده‌ام.

احمد+وکیلی
 

** بهره گیری از طیف های رنگی در آثار شما از یک سو حاکی از یک توازن در میان خط‌ها و رنگ‌ها و از سوی دیگر محوری است که انگار به نقاشی و شخصیت‌های شما معنی می‌دهد، در میان این سمت و سوها به دنبال کمال گرایی هستید و یا نحوه بیان مساله خود را تغییر داده اید؟

 ترجیحم بر این است که با این موضوع تکنیکال برخورد نکنیم. در خلق آثار مجموعه‌ی شیدایی در کویر از چهار رنگ بیشتر استفاده نکرده‌ام و آنها در سفید، سیاه، آبی اولترامارین و برانت سیِنا ( قهوه‌ایی سیِنا ) خلاصه می‌شود که با حساسیت کم و زیاد کردن مقدار این رنگ‌ها به پالت رنگی مورد نظرم دست پیدا کردم. هرچقدر هم که تجربه بیشتری کسب کنید رنگ‌های موجود بر روی پالت رنگی شما محدودتر خواهد شد. نقاش‌های با تجربه پالت رنگی خیلی خلاصه‌تری نسبت به هنرمندان نوپا و جوان دارند. بعد از تمرین و کار پی در پی هنرمند به یک امضای رنگی دست پیدا خواهد کرد. هر نقاشی که واقعا کار می‌کند متوجه این موضوع است که مثلا رنگ برانت سیِنا یک گستره رنگی بسیار بالایی دارد که آثار حاضر در این مجموعه یک میلیونیوم از امکانات آن رنگ نیست.


** آثار شما واقع گرایی را دنبال می کند و به دنبال مخاطب قرار دادن عموم مردم هستید با توجه به اینکه هنرمندان بسیاری این سبک را از گذشته تا کنون دنبال کرده اند شما برای جذب مخاطب و به نوعی حرف جدید زدن چه رویکردی را در آثار خود دنبال می کنید؟
آثار من یک یادمان هستند و یک ذهنیت آبستره پشتوانه‌ی آن است تا آثار مورد نظر را تولید کنم. بر این باور دارم که نقاش جهان را به تصویر می‌کشد. خیال با تصویر آمیخته می‌شود و یک اثر جدید خلق می‌شود. به عبارتی با وجود اشیاء و دیگر اِلمان‌های حقیقی کاری ندارد. البته بعضی از هنرمندان هستند که به آنچه می‌بینند مثلا یک درب و یا پنجره وفاداری می‌کنند. من نقاشی نیستم که صرفا یک درب یا پنجره را در باب واقعیت دیداری آن توصیف کنم و این مسئله را اینگونه بازگو می‌کنم که به این لکه رنگ نگاه کنید و ببنید که شما را در چه حال و هوایی می‌برد. این امکان وجود دارد که یاد درب بیافتید، اما ممکن است که به جای نمایش یک درب برای شما تداعی‌گر یک چاه باشد. قصد بر نمایش هرآنچه که هست را ندارم، درواقع قصد بر این دارم که مخاطب در اثر بگردد و فضارا لمس کند و نتیجه‌ایی که از  subjectiveذهنم خواهم گرفت. به بیانی دیگر آثار احمد وکیلی مثل یک بازه بازی است که مخاطب را دعوت به کشف زیر ساخت‌های ماورائی آن در بُعدی دیگر می‌کند. 

احمد+وکیلی
 


**صورت‌ها همچنان اصلی‌ترین مولفه نقاشی‌ شما به شمار می روند و همچنان احمد وکیلی را می توان نقاش‌ صورت‌گرا دانست؛ در عین حال از  واقع‌گرایی فاصله گرفته اید؟ این تغییر رویکرد حاکی از تغییر ذهنیت شما به مرور زمان است ؟
بر این اعتقاد دارم که یک کج فهمی در کل اجتماع در خصوص فهم از هنر وجود دارد و به یاد دارم که خیلی جوان بودم که متوجه شدم باید جوهر اصلی شخص را بکشم نه خودش را. در نتیجه این رویکرد از دوران جوانی با آثار من همراه بوده‌است. اگر آثار دوره‌ی دانشجویی من را ببینید متوجه خواهید شد که سوژه مورد نظر دارای یک حالی است که گویی روی زمین نیست یا در بهشت است شاید هم آرزویی دارد. اینکه بخواهم عکاسی کنم یا صرفا یک ماده‌ایی را به عنوان انسان به تصویر بکشم، هیچوقت روند اجرایی آثار من به این شکل نبوده‌است. پیشتر هم به این مورد اشاره کرده‌ام که از دوران کودکی به یک منظر فرا واقعی اعتقاد داشتم. بیشتر توجه من به آرزوهایم بوده تا چیزهایی که در کنارم وجود داشتند.


**در آثار شما میبینیم که صورت‌ها دگرگون شده و از قالب تن‌ها بیرون زده‌اند و گاهی چنان در متن نقاشی مستحیل شده‌اند که بازشناسی‌شان را در نگاه اول دشوار می کند؛ همچنان‌که تن‌ها نیز در قالب خود نمانده‌اند. آیا این به نوعی  به تکامل رسیدن جهان احمد وکیلی در چهل سال سپری شده است؟ و آیا اکنون کمتر جایی برای صورت‌های واقعی وجود دارد؟
در روز افتتاحیه همین نمایشگاه شنیدم که گفته شد من متاثر از سهراب سپهری هستم و ببنید که چقدر این قضیه اشتباه جا می‌افتد. یک نفری که با منظره‌هایش شعر می‌گویید و یک خیال بسیار نرم و مهربان دارد. از طرفی آثار من که صحبت از تخریب تاریخی می‌کند و خشونت قلم من اصلا با رویایی بودن سهراب سپهری دو دنیای متفاوت از هم دارند. احمد وکیلی نقاش؛ نقاشی نیست که سوژه اش روی زمین ایستاده باشد، نقاشی است که ماوراء را می‌بیند و بین شکل ظاهر و مفاهیم چه در پرتره‌ها، چه در طراحی فیگوراتیو و چه در فضای اسطوره‌ای که مهمترین بخش نقاشی او است به مفاهیم بیشتر توجه می‌کند

 

نظرات
شما اولین نظر دهنده باشید.

نظر شما






کلیه حقوق این سایت برای تجسمی آنلاین محفوظ است
با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به شماره 85173
نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است
Copyright © 2019 www.‎TajasomiOnline.ir‎, All rights reserved.
Powered by www.dorweb.ir